نقل قول از یکی از دوستان موفق در استانبول
سلام به دوستان عزیز. من و خانومم ۱۶ نوامبر در هتل هیلتون پارکسا مصاحبه داشتیم. رشته لیسانس میکروبیولوژی و شیمی .
ساعت شروع مصاحبه ۱۱:۳۰ و خاتمه مصاحبه ۱۲:۰۵ بود.
در حال حاضر ۳ آفیسر مصاحبه های کبک رو در اختیار دارن . دیروز آقای ادی السید به جمع آفیسرها اضافه شدند .
وقتی به هتل هیلتون پارکسا رسیدیم ، رفتم و از رسپشن پرسیدم که برای مصاحبه کبک اومدیم و گفت که باید یک طبقه پائین تر مراجعه کنید . وقتی رفتیم یک طبقه پائین تر ۲ تا اتاق بود که محل مصاحبه ها همون جا بود. در کنار اتاق ها ۴ تا ۵ صندلی وجود داشت که برای منتظران مصاحبه گذاشته بودند. جمع بچه های ایرانی جمع بود ( البته بعضی از دوستان برای مصاحبه از طریق سرمایه گذاری اونجا بودن ) که درب یکی از اتاق ها باز شد و یکی از دختر خانوم های ایرانی خیلی خوشحال بیرون اومد و گفت که قبول شده همون لحظه یکی از افیسر ها که یک خانوم بیسار بسیار خوش اخلاق بود از اتاق اومد بیرون و با کمی خوش و بش از بچه ها خواست که ۱۵ دقیقه قبل از مصاحبشون بیان پائین و پشت درب اتاق ها بشینن. انصافاً خیلی آفیسر با اخلاق و با ادبی هم بود.
خلاصه ما هم رفتیم بالا و ۲۰ دقیقه قبل از زمان مصاحبمون برگشتیم پائین. راس ساعت ۱۱:۳۰ از انتهای سالن یک مرد سیاه پوست و قد بلند اومد جلو و اسم ما رو صدا زد ، تازه متوجه شدیم که یک اتاق دیگه هم انتهای سالن وجود داره و اتاق آقای ادی السید بود.
بعد از اینکه وارد اتاق شدیم من سلام علیک کردم و به ما گفت که بشینیم. بعدش گفت که اگر میخواهید میتونید پالتو و کتتون رو در بیارید و روی میز کنار من بزارید که من و خانومم هم این کارو کردیم.
راستش آقای السید یک مقدار بد اخلاق و یا بهتر بگم بی حال و حوصله بود و بعد از اینکه نشستیم اصلاً نه خودشو معرفی کرد نه اینکه امون داد تا مدارکمو از کیفم در بیارم و بلافاصله گفت اسمت چیه؟ این سوال رو از خانمم هم پرسید و از خانمم پرسید که چند سالته؟ بعد از این سوالات به من گفت آیا میتونی انگلیسی صحبت کنی ؟ و من گفتم که بله البته بعد به انگلیسی پرسید که زبان انگلیسی رو کجا یاد گرفتی ؟ ( در همین حال مرتب هم خمیازه میکشید و انرژی منفی به ما منتقل میکرد )
بعد از سوال انگلیسی که پرسید دوباره برگشت به فرانسوی و پرسید کجا کار میکنی ؟ تا داشتم توضیح میدادم پرید توی حرفم و گفت از کارت چه مدارکی برای ارائه داری که من هم قرارداد کارمو دادم بعد پرسید بیمه هم داری که بیمه خودم رو هم ارائه دادم.
بعد گفت گواهی سابقه کار از شرکتی که توش کار میکنی داری ؟ که داشتم و بهش دادم. عیناً همین سوالات رو هم از خانمم پرسید.
بعد گفت آخرین مدرک تحصیلیت چیه و من مدرک لیسانسمو بهش دادم. عیناً همین سوال رو از خانمم پرسید و مدرک اول رو هم گرفت.
گفت حالا چرا میخوای بری کبک ؟ هدفتون از مهاجرت چیه ؟
داشتم که توضیح میدادم که رشته من و خانمم در کبک مورد نیاز هستش و فکر میکنیم که شرایط بهتری رو در کبک داشته باشیم که باز هم پرید توی صحبتم و گفت کافیه.
گفت کدوم شهر کبک رو انتخاب کردید که من گفتم مونترال . گفت آیا بستگانی در مونترال داری که گفتم نه ولب چندتا از دوستانم اونچا هستن که خیلی من رو به اومدن به مونترال تشویق کردن. می خواستم که آدرس و شماره تلفن چندتا از دوستانمو در مونترال بدم که گفت نیازی نیست. تو همین صحبتا بودیم که بک دفعه گفت تو میتونی صحبت بکنی ولی خانومت اصلاً وضعیت خوبی نداره و نمیتونه موفق بشه …. این حرف رو که زد من خیلی حالم گرفته شد و گفتم ما به زبان خوندنمون ادامه میدیم و تا زمانیکه کارهای مهاجرتی ما درست بشه وضعیت زبان خانمم بهتر خواهد شد.
راستش وقتی دیدم که احتما داره ما رو بخاطر زبان خانومم رد کنه شروع به صحبت کردن در خصوص سرچ های کاری خودم و خانمم کردم و گفتم که ما حتماً میتونیم موفق بشیم و ما این توانایی رو داریم که پیشرفت کنیم .
خلاصه سرتون رو درد نیارم درباره ترکیه شروع کردم به حرف زدن ، دریاره آب و هوای ترکیه گفتم درباره تجربیات قبلی سفرم به ترکیه واسش گفتم ، بالاخره دیدم یک لبخندی زد و گفت کافیه.
نا امیدانه داشتم بهش نگاه میکردم که دیدم پرینتر به کار افتاد و CSQ های ما رو صادر کرد . گفت شما قبول هستید ولی خانم شما باید روی زبانش کار کنه که بتونه کار پیدا کنه.
تمام این صحبت ها حدود ۳۵ دقیقه طول کشید و خدا رو شکر موفق شدیم که CSQ رو بگیریم.
به نظر من سعی کنید اعتماد به نفس داشته باشید و از برخورد های غیر معقولی که شاید طی مصاحبه باهاتون دارن جا نخورید. اگر از سطح زبان معقولی برخوردار باشید مطمئناً قبول میشید اصلاً نگران نباشیدمیانگین زمان مصاحبه بچه ها بین ۳۰ دقیقه تا ۵۰ دقیقه متغیر بوده البته مواردی هم بوده که ۱ ساعت و نیم هم طول کشیده ولی عموماً ۳۰ دقیقه ای تمومش میکنن.
به امید موفقیت برای تمام دوستان